ساز وحدت ایران فرهنگی
تاریخ انتشار: ۲۸ شهریور ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۷۱۰۸۶۲
ایران فرهنگی را چگونه باید همگرا و احیا کرد تا پیوندهای دیرینهاش را بازشناسد و بازیابد، برای همگرایی بیشتر اقوام این گستره بینظیر (کشورهای ایران فرهنگی) باید به کدام ریشههامان پیش و بیش از هرچیز برگردیم؟
ارتباطات فرهنگی ما با ملل ایران فرهنگی از همه نظر بسیار گسترده است رسمها و آیینهای مان بسیار مشابه و همانند هستند، حتی در موسیقیمان شباهتهای بسیاری با هم داریم.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
باوجود همریشه بودن و نقاط مشترک تاریخی، متاسفانه فاصله عجیب و ژرفی میان کشورهای ایران فرهنگی پدیدآمده است. آیا نسل نو با کنجکاوی و نوجویی، چراغ امیدی برای بازیابی و احیای آن پیوندها پیش رو دارد؟
بله درست است. متاسفانه در چند دهه گذشته هیچیک از دولتهای سرکار آمده حتی در پی معرفی موسیقی ایرانی به دیگر کشورها نبودند چه برسد به این که برای پیوند بیشتر با کشورهای همسایه بر موضوع ایران فرهنگی متمرکز شوند. اگر همت بخش خصوصی نبود، همین تعداد اندک کنسرت موسیقی در آمریکا و اروپا و دیگر جاها نیز برگزار نمیشد. یعنی هیچگونه حمایت متمرکز دولتی نبوده که برای معرفی فرهنگ و موسیقی ایرانی به دانشگاهها و جشنوارههای جهانی موسیقی و دیگر مراکز موسیقی دنیا گامی برداشتهشود. اصلا در این سالها میبینیم که در اینباره هیچ اتفاقی نیفتاده و فقط همت همانهایی بوده که در ایران یا خارج با امکانات شخصی کوشیدند کنسرتهایی برگزار کنند. این کمبود و کمکاری را اگر واقعا نیت این باشد که کشورهای ایران فرهنگی را گرد هم بیاوریم؛ نیاز به تلاش گستردهای دارد، فقط به دلخواه، آرزو و پراکندهکاری نیست. واقعا به گفته شما به یک برنامه درازمدت، اندیشیده، پیگیر و درست و راست نیاز دارد. زیرا این کمکاریها را با تلاش بسیار و بهتدریج میتوان جبران کرد.
در کشور ما فعلا همه کارها باید از مجرای دولتی اجرایی شود که آنهم در فضایی سلیقهای و بیضابطه سردرگم است. باتوجه به آشنایی عمیق شما با نسلهای موسیقیگرا، کدام افقهای روشن به شما همچنان امید میدهد؟
نسل جوانی که در این سالها در زمینه موسیقی پرورش یافته، بسیار پویا و توانا در فراگیری و اجرای موسیقی است. مثلا نوازندههای بسیار برجستهای در این سالها از طریق آموزشهای شخصی و بخش خصوصی تربیت شده که فوقالعاده هستند و اجراهایشان موثر و لذتبخش است. شمار اندکی از آنها را میتوان در جشنوارههای مرتبط به عینه دید. در جشنوارههایی که این سالها از طریق مرکز موسیقی و وزارت ارشاد انجام شده، استعدادهای درجه یکی را دیدیم؛ اینها وقتی حمایتی نبینند، چه اتفاقی میافتد؟ یا در جامعه رها میشوند یا جذب دیگر کشورها میشوند. ما چهرههای مستعد و هنرمند را پیدا میکنیم اما متاسفانه از آنها هیچ حمایتی نمیکنیم. یعنی هیچ برنامهای برای حمایت از نوابغ نوازندگی و موسیقی نداریم و نمیدانیم با او چه کنیم؟ چگونه باید به دنیا معرفیاش کنیم؟ چگونه امکاناتی برایشان فراهم کنیم که هم پیشرفت کنند و هم برنامههایی در جهان اجرا کنند که همانا معرفی فرهنگ و موسیقی ایران است. ما هیچ برنامهای در اینباره نداریم. آنها را پیدا میکنیم، شناسایی میشوند اما پس از معرفی اولیه رهای شان میکنیم و انگار نه انگار که اصلا وجود داشتهاند! همچنین در زمینه سازهای کلاسیک و خوانندگی که در زمینه موسیقی ردیف و دستگاهی و کلاسیک خوانندگان خوبی تربیت شدهاند که دولت هم نقشی در برآمدنشان نداشته و با علاقهمندی و آموزشهای خصوصی، به آن کسانی که باید، تبدیل شدهاند اما چون متاسفانه برای اجرا هیچ جا و مکانی ندارند، پس از مدتی سرخورده میشوند. وقتی هنرمند به مرحلهای میرسد که باید کارش شنیده و دیده شود، چون محلی برای عرضه و اجرا ندارد، کمکم با دلسردی رها میکند که شماری از چنین کسانی را میشناسم. خجالتآور است برای مملکتی که چنین استعدادهایی را به عمد یا از روی نادانی کنار میگذارد و حذف میکند در حالی که میتوانند چنین استعدادهایی در فرهنگ موسیقی مملکت بسیار مفید و بارآور باشند. اکنون در زمینه موسیقی در دستمان چه داریم؟ در کشور ما فقط موسیقی پاپ است با خوانندههایی که نه صدای درستی دارند و نه تعلیم موسیقی دیدهاند. آدمهایی که فقط از رهگذر تهیهکننده یا کنسرتگذاری برای درآمد حمایت شدهاند. در خارج کشور گروههای پاپ درجه یک وجود دارند و آنها که نیازی به چنین پاپی ندارند، فقط برای ایرانیها برنامههایی میگذارند. نمیگویم پاپ بد است، نوعی موسیقی است که باید داشته باشیم اما نه این تیپ که موسیقی دیگری نباشد. ما یک ارکستر سمفونیک و یک ارکستر موسیقی ملی داریم که ارکستر ملی ما رسما به ارکستری مناسبتی تبدیل شده، همانند ارکستر سمفونیکمان که حدود ۴۰نفر از با سابقهها و حرفهایهایش اخراج شدند و تازه قرار است با دستور وزیر برگردند؛ ببینید! ما گرفتار ندانمکاری هستیم. ندانمکاریهایی که وقتی بررسیشان میکنیم سر در نمیآوریم. چرا چنین کارهایی صورت میگیرد که کار اشتباهی انجام میدهند و سپس به این نتیجه میرسند که باید به جایگاه پیشین بازگردند اما در این روند چه آسیبها که وارد آمده و چه مشکلها که ایجاد شده که نه بهراحتی حل میشود نه آن آسیبدیدهها باز همان آدمهای پیشین خواهند بود.
متاسفانه روال فعلی همین است و تنها داشته کنونی ما نوعی پاپ است و بس که نسل جوان هم چون چیزی جز آن نمیشنوند و متاسفانه جذبش شدهاند.
مردم زمانی میتوانند موسیقی خوب از بد را تشخیص دهند که اینها کنار هم قرار داشته باشد و دیده شده باشد. مگر شما در مملکت موسیقی سنتی میشنوید! خودم نه دیدم و نه شنیدم که یک گروه ردیف دستگاهی اجرای موسیقی سنتی داشته باشد. خدا بیامرزد آقای شجریان را، تنها کسی بود که چنین کاری میکرد و او هم رفت. الان اصلا مگر موسیقی نواحی ایران را جایی میشنوید با آن نوابغ و شگفتیها! فقط یکی یکی که از دنیا میروند. یک آگهی میبینید که فلان استاد درگذشت. چرا تا زنده هستند، توجهی به اینها نمیکنید و هوایشان را ندارید.
موسیقی حرفهای در گذشته، چهرههای سرشناسی داشت که صدایشان ویژه خودشان بود و شبیه کسی دیگر نمیخواندند. اگر قرار بود صدای کسی از رادیو پخش شود، باید به تایید شورای موسیقی رادیو میرسید آن هم با سختگیریهای آنجا و اساتیدی که در آن شورا نشسته بودند. الان اما چنین چیزی وجود ندارد! اصلا باری به هرجهت به هرکسی مجوز پخش نمیدادند، حتی کسانی که در موسیقی ردیف دستگاهی و در ارکستر گلها میخواندند، باید از فیلتر شورای موسیقی رادیو
رد میشدند که استادان برجسته موسیقی ایرانی بودند. بنابراین آهنگسازانی که با این خوانندگان کار میکردند، اجازه خواندن نمیدادند تا آن زمان که مطمئن میشدند این شخص میتواند از فیلتر شورای موسیقی بگذرد و بتوانند افتخار کنند که چنان شاگردی تربیت کردهاند. شیوه کارشان به این شکل حرفهای بود. به همین علت شما در آن دوران هیچ صدای مشابهی نمییابید و نمیشنوید و هر هنرمندی صدای خاص و خوب خودش را داشت که تا امروز برخیشان فعالند و همچنان صدایشان درست و خوب است، خارج نمیخوانند و همه ابعاد کار درست است از شعر و متن تا موسیقی و دیگر بایستها. وقتی فضا آنگونه حرفهای باشد، نسلی در موسیقی تربیت میشود که موسیقیشان با فرهنگ موسیقی ایران بیگانه نیست و کاملا مرتبط است و شعرشان هم ناب و ایرانی است و آهنگساز هم موسیقی ایران را بهخوبی میشناسد و همهشان اینچنینی هستند؛ یعنی یک تیم متخصص میکوشند تا سرانجام آهنگی پدید آید که ماندگار شود.با آغاز موسیقی پاپ، صداهایی که آن زمان از رادیو و سیما پخش شد همهشان بدون استثنا شبیه صداهایی بود که در لسآنجلس میخواندند. آن زمان یا برای جا انداختن موسیقی پاپ در مملکت یا برای اینکه بگویند ما همان صداها را در کشورمان داریم، به چنین نتیجهای رسیده بودند و اصرار داشتند. شبیه آنها بخوانند! آسیب این ندانمکاریها امروز مشاهده میشود که با یک موسیقی بیهویت پاپ روبهروییم که تنها شعرش فارسی است و اگر همین یک مؤلفهاش را حذف کنیم، میبینیم هیچ ربطی به موسیقی ایرانی ندارد و بخش عمده تولیدات این چنین است. آن بذری که در آغاز برای شروع موسیقی پاپ کاشته شد چون بذری فاسد و خراب بود، درختی بیمار و فاسدی بهوجود آورده که شاخ و برگ زیادی هم پیدا کرده و هرکسی هم به خودش اجازه میدهد بخواند. من حتی از یکی از خوانندههای پاپ که در خارج هم شهرتی بهپاکرده و اظهاراتی دارد! از زبان خودش شنیدم که کجای دنیا خواننده موسیقی پاپ باید موسیقیدان باشد و اسم نتها را بلد باشد. وقتی میگویند پاپ، یعنی هرکسی میتواند بخواند خواننده است. الان هم کنسرتهای بزرگی برپا میکند. ما به چنین نقطهای رسیدیم و دقیقا همینگونه است! جالب آنکه صدای این خوانندگان استودیویی است و اگر پیش شما بخوانند، درمییابید چه فاجعهای است. هیچکدام در برنامههای رادیوتلویزیونی هرگز زنده اجرا نمیکنند، صداهایشان «پلیبک» است زیرا توان خواندن در سالن یا به صورت زنده را ندارند و صدایشان خارج است و اصولا صدا ندارند. ما اکنون دچار چنین گرفتاری و موقعیتی هستیم و این هم بهسادگی از بین نمیرود و اصلاح نمیشود زیرا آن باندی که چنین افرادی را روی صحنه میبرد و از این طریق درآمدهای هنگفتی برای خود و آن خوانندهها میسازد به قدری قدرتمند است که اجازه نمیدهد کسی به ترکیب این روند دست بزند. چندی پیش یک آگهی دیدم که فلان خواننده که یک تکآهنگ منتشر کرده، برایش سه شب در برج میلاد کنسرت گذاشته شده. مگر امکان دارد برای کسی با یک تکآهنگ سه چهار دقیقهای سه شب کنسرت بگذارند! قرار است چه کند و چه بخواند! کجای دنیا چنین چیزی رخ میدهد! اما اینجا چنین چیزی است زیرا آن باندی که پشت سر این آدم است، میخواهد معرفی و حمایتش کند و بهقدری هم سرمایه دارد که میتواند سه شب سالن را بیمشکل پر کند و با معرفی این آدم درآمد داشته باشد و البته خواهد داشت.
برای سخنرانی به کشورهای کره و ژاپن رفته بودم و من را در این دو کشور به سالنهای موسیقیشان بردند؛ سالنهایی خیلی خاص با صدادهندگی و اکوی درجه یک بدون اینکه نیازی به میکروفن باشد. گروهی که آنجا آماده اجرا بود گروه موسیقی قدیمی و سنتی با سازهای قدیمی خودشان بود که من خیلیهایشان را یا ندیده یا در فیلمها دیده بودم. درباره ویژگی این گروهها پرسیدم و گفتند به اینها حقوق مکفی میدهیم تا آسایش داشته باشند و این کار را ادامه دهند و شاگرد تربیت کنند. ما متولیان این امر، وظیفه خودمان میدانیم که بهترین امکانات و شرایط را برای ضبط، معرفی و نگهداری کارهایشان انجام بدهیم؛ هم در کره، هم در ژاپن. اینجاست که میتوانیم بگوییم انگار که ما چیزی به نام وزارت فرهنگ و هنر نداریم. خوشبختانه هنر را که از عنوان وزارت ارشاد برداشتند فرهنگ را داریم و ارشاد را؛ فرهنگش که به سمت دیگری رفته و مانده فقط ارشادش. با این همه، فرهنگ ما چنان است که با وجود رخدادهای بنیانبرافکن تاریخی همچنان شکوفا و بالنده ادامه داده، همچنان شعلهها و فروزههای امید هست و بادا که حرکتهای شخصی و پراکنده در موسیقی به خواست عمومی و عزم به جریان و روند تبدیل شود!همیشه بر این باور بوده و هستم که ایران یکی از غنیترین کشورهای جهان به لحاظ موسیقیهای محلی است. اگر دورتادور کشور را بگردیم، انواع و اقسام موسیقیهای محلی را با سازهای خودشان با گویش و حرکات موزون حتی میبینیم و چقدر زیبا و پسندیده. در سراسر ایران و نواحی مرزی هم چنین موسیقیای است و در کمتر کشوری اینگونه است. در اروپا که اصلا یا در آمریکا و جاهای دیگر این چنین نیست... .
منبع: جام جم آنلاین
کلیدواژه: کامبیز روشن روان موسیقی ساز موسیقی ایرانی ایران فرهنگی موسیقی ایران موسیقی پاپ موسیقی ای حرفه ای شده اند سال ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت jamejamonline.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «جام جم آنلاین» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۷۱۰۸۶۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تصاویر دیده نشده از محمدرضا شجریان
آفتابنیوز :
محمدرضا شجریان، خواننده محبوب و استاد آواز موسیقی اصیل ایران در سال ۱۳۱۹ در شهر مشهد در خانوادهای مذهبی متولد شد. پدرش قاری قرآن بود و صوت قرآن را از ۸ سالگی به محمدرضا که صدای خوشی داشت نیز آموخت.
شجریان با اولین معلم موسیقی خود در سال ۱۳۳۶ زمانی آشنا شد که برای تحصیل به دانشسرای مقدماتی مشهد وارد شد. وی دو سال بعد علاوه بر تلاوت قرآن، برای رادیو خراسان آوازهای بدون موسیقی را نیز اجرا کرد.
شجریان که پس از دریافت دیپلم از دانشسرای عالی، به استخدام آموزش و پرورش درآمده بود از سال ۴۶ پس از چند سال تدریس در دبستانهای مشهد به تهران منتقل شد. وی در تهران نزد اسماعیل مهرتاش درس آواز آموخت و همزمان خوشنویسی و نوازندگی سنتور را نیز پی گرفت.
اولین اجرا و ضبط صدای شجریان در پاییز سال ۴۶ در غالب برنامه «برگ سبز شماره ۲۱۶» از رادیو ایران پخش شد. اما او به دلیل اینکه پدرش میخواست نام «شجریانها» با قرائت قرآن شناخته شود، در برنامههای رادیویی خود را با نام «سیاوش بیدکانی» معرفی کرد. تا اینکه در سال ۱۳۵۰ پدرش به خوانندگی آواز توسط وی رضایت داد و شجریان با نام خود در رادیو و تلویزیون حاضر شد. او در سال ۱۳۵۰ با فرامرز پایور آشنا شد و آموزش سنتور و ردیف آوازی «صبا» را نزد وی آغاز کرد.
شجریان همزمان با هوشنگ ابتهاج، شاعر پرآوازه متخلص به «سایه» آشنا شده و به واسطه وی همکاری با برنامه «گلها» در رادیو را آغاز کرد. محمدرضا شجریان در این مدت در رادیو با بزرگان موسیقی نظیر احمد عبادی، حسن کسایی، جلیل شهناز، فرهنگ شریف و فرامرز پایور قطعات بسیاری را اجرا کرد.
شجریان آموزش سبک آوازی «طاهرزاده» را از سال ۱۳۵۱ نزد «نور علی خان برومند» آغاز کرد و در سال ۱۳۵۲ نیز با عبدالله دوامی آشنا شد و ردیف آوازی وی را آموخت. او در همان سال در کنار هنرمندان بی نظیر موسیقی سنتی ایران نظیر محمدرضا لطفی، حسین علیزاده، جلال ذوالفنون و ناصر فرهنگفر به عضویت مرکز حفظ و اشاعه موسیقی به سرپرستی داریوش صفوت پیوست.
سال ۱۳۵۴ شجریان به همراه محمرضا لطفی و ناصر فرهنگفر در «جشن هنر شیراز» کنسرت «راست پنجگاه» را اجرا کردند. محمدرضا شجریان که پیش از انقلاب سال ۵۷ رادیو ملی را مانند بسیاری دیگر از هم دورههای خود ترک کرد. وی به همراه محمدرضا لطفی و حمایت هوشنگ ابتهاج که او هم پس از رویداد تلخ میدان ژاله از کار در رادیو دست کشیده بود، کانون «چاووش» را بنیان گذاشت.
شجریان با کانون چاووش که اکثر اعضای آن از گروه شیدا و عارف بودند آثار بسیاری را خواند که تعداد زیادی از آنها محتوای انقلابی و ملی داشتند. «شب نورد» یا (برادر نوجوونه) از چاووش ۲ و «سپیده یا ایرانای سرای امید» و «ایرانی به سر کن خواب مستی» از چاووش۶، «همراه شو عزیز» و «ایران خورشیدی تابان دارد» از چاووش، از جمله این آثار هستند.
منبع: خبرگزاری ایلنا